جدول جو
جدول جو

معنی تپانچه زنان - جستجوی لغت در جدول جو

تپانچه زنان
(تَ چَ / چِ زَ)
در حال تپانچه زدن:
بفریاد از ایشان برآمد خروش
تپانچه زنان بر سر و روی و گوش.
(بوستان).
رجوع به طپانچه زنان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تپانچه زدن
تصویر تپانچه زدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
(طَ چَ / چِ زَ)
در حال طپانچه زدن. طپانچه زننده:
بفریاد از ایشان برآمد خروش
طپانچه زنان بر سر و روی و دوش.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سیلی زدن. چک زدن. کشیده زدن. طپانچه زدن:
وز تپانچه زدن این دو رخ زراندودم
آسمانگون شد و اشکم شده چون پروینا.
عروضی.
زنم چندان تپانچه بر سر و روی
که یارب یاربی خیزد ز هر سوی.
نظامی.
تپانچه زد برخ خویش زال و من حیران
بسان رستم وقتی که زخم زد به پسر.
(نقل از انجمن آرا).
- تپانچه بر چراغ زدن، کنایه از خاموش کردن چراغ کسی است:
شد چشم زده بهارباغش
زد باد تپانچه بر چراغش.
نظامی.
رجوع به طپانچه زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تپانچه زدن
تصویر تپانچه زدن
سیلی زدن، چک زدن
فرهنگ لغت هوشیار